یکی از مهمترین مسئله هایی که در تمام سیستم های آموزشی به عنوان نقص و ایراد با آن مواجهیم هم درک نبودن دانش آموختگان یک کلاس از منظر سطح علمی، هوش و فهم است. به طوری که شاهد آنیم که بسیاری از دانش آموزان یک کلاس بدلیل هوش بالاتر از سطح کلاس غالبا بهره زیادی از حرفهای مدرس و معلم نداشته و غالب حرفهایی که می شنوند تکراری است و کلاس را خسته کننده می بینند و بالعکس برخی دانش آموزان بدلیل هوش کمتر مسئله ای را در کلاس متوجه نداشته و از اینکه آن را بپرسند و مورد تمسخر همکلاسی های خود قرار بگیرند از سوال کردن امتناع ورزیده و بدون آنکه مسائل را بفهمند پشت سر هم آنها را از دست می دهند. صاحبنظران راهکارهای مختلفی را برای این امر در نظر گرفته اند. رایج ترین شیوه آنست که دانش آموزان را سطح بندی کرده و قوی ها را در یک کلاس و ضعیف تر ها را در کلاس دیگر می گذارند.

اصل چیست؟ 
كلمه ی اصل ترجمه ای است از كلمه ی Principle و اصل نتیجه ای است كه از مجموعه تئوریها گرفته می شود. 
اصول حقایقی هستند كه از تئوری های گوناگون بدست می آیند و اصول آموزش و پرورش نتیجه تئوری های تربیتی هستند. 
چون در آموزش و پرورش با شاگرد سر و كار داریم،بنابراین بخش زیادی از اصول آموزش و پرورش مربوط به روانشناسی كودك،نوجوان و جوان شخصیت،خواسته ها و نیازهای درونی و گرفتاری های شخصی و اجتماعی شاگرد می گردد.به سخن دیگر اصول آموزش و پرورش متوجه جنبه كلی شاگرد است. 

در مواجه با شكستهاي دانش آموزان در دوره متوسطه، محكوم كردن آنان نه تنها چاره سازنيست بلكه موجد اضطرابهاي بيمارگونه در آنان است. وضعيت دانش آموزان در گذر از راهنمايي به دبيرستان، تفاوت عملكرد تحصيلي دانش آموزان در انتهاي دوره رهنمايي و ابتدايي دوره دبيرستان، استفاده از تست ريون براي هدايت تحصيلي دانش آموزان نظام جديد، نمرات نگران كننده دانش آموزان در بعضي دروس دبيرستان، گلايه بيش از حد والدين و تعجب آنان از نمرات دبيرستان دانش آموز در مقايسه با دوره رهنمايي حاكي از وجود مسئله اي مهم و قابل بررسي مي باشد و آن اين است كه آيا تنها عده خاصي با چنين مشكلاتي مواجه هستند يا وضعيت عمومي دارد؟ 
بعنوان مثال اگر 80 درصد دانش آموزان استان در درس زبان انگليسي نمره اي كمتر از 7 كسب نمايند، مقصر دانش آموزان هستند يا بايد در نظام آموزشي بازنگري صورت گيرد؟

بحث آموزش و یادگیری، بحثی است که چه معلم باشید، چه دانش‌آموز یا دانشجو و حتی اطرافیان آنها، توجه همه را به خود جلب می‌کند. 
اغلب ما متوجه تفاوت‌های افراد در میزان یادگیری و چگونگی آن می‌شویم و در این میان یکی از مهم‌ترین عوامل، نوع جنسیت دانش‌آموزان است. شکی نیست که تفاوت‌هایی اصولی میان یادگیری دختران و پسران وجود دارد.در واقع دانش‌آموزان امروز، مردان و زنان فردای کشورند. نمی‌توان گفت که جنسیتی برتر و جنسیتی ضعیف‌تر است. 
در زمینه‌هایی پسرها از دخترها برترند و در زمینه‌هایی نیز برتری به دخترها می‌رسد. البته در هر دو جنس زن و مرد، مغز بعضی‌ها استعداد مهارت‌پذیری بیشتری دارد. 
مغز ما چگونه کار می‌کند؟